سومین روز جشنواره فیلم فجر، بالاخره به مسمای خود نزدیک شد و نسبتی با انقلاب اسلامی پیدا کرد و فیلم های قابل تاملی را دیدیدم.
نمره قبولی برای روز صفر
تمرکز فیلمنامه نویس و کارگردان برای آثاری که پایان آن را مخاطب می داند، بیشتر بر تکنیک و نوع روایت است تا گره گشایی از پایان قصه و این کار سختی به نسبت ساختن یک قصه ی خلق شده است. روز صفر، ساخته سعید ملکان به ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی، شرور ضدانقلاب اختصاص دارد که خون ده ها ایرانی را به زمین ریخت و با عملیات پیچیده ی سربازان گمنان امام زمان علیه السلام دستگیر شد. از آنجا که همه تقریبا ماجرای ریگی را می دانند، پس شیوه ی روایت در درجه اهمیت بالاتر از سایر مولفه ها قرار می گیرد. روزصفر، فیلمی پرهزینه و به اصطلاح Big Productions است و کارگردان در ریتم، هدایت ادوات صحنه، لوکیشن های متفاوت از جای جای ایران گرفته تا برلین، کابل، کراچی، بیابان ها و بازی ها به شکل اصولی و خوش ریتم بهره برده. اگرچه این اثر را به نوعی وسترن و پلیسی می توان دانست و شخصیت ها آنگونه که باید به مخاطب معرفی نمی شوند اما اساس کار بر همین جذابیت های بصری و پلیسی سوار شده است. در مجموع سعید ملکان فیلمی قهرمان پرور و غرورآفرین ساخته که قطعا مورد اقبال تماشاگر قرار می گیرد و او را راضی از سالن سینما راهی خانه می کند. نشان دادن اشراف اطلاعاتی ایران، شکست دشمن و پایان دلچسب با دیدن صحنه های جذاب درگیری و زد و خورد از ژانرهای مورد علاقه تماشاگر است. البته نکاتی نیزدر نقد فیلم می توان درنظر گرفت. نخست آنکه گاهی شعارزدگی به ویژه در مونولوگ های امیرجدیدی توذوق می زند. به طور کلی باید برداشت و قضاوت را به تماشاچی سپرد و واضحات را توضیح نداد. دیگر آنکه در برخی سکانس ها از جمله موتورسواری نقش اول فیلم و حرکات نمایشی اغراق شده است. دست آخر هم آنکه نبرد با ریگی و امثالهم یک جنک ایدئولوژیکی نیزهست. نسبت انقلاب اسلامی، آرمان ها، شهادت طلبی سربازان وطن در فیلم ملکان کمرنگ است به گونه ای که این فیلم می توانست قصه ی یک عملیات مبارزه با مواد مخدریا قاچاق باشد نه یک نبرد سیاسی و عقیدتی. چرا در بیان رشادت ها و انگیزه ی سربازان و سردارانمان در حفظ نظام اسلامی دچار لکنت می شویم؟ کدهایی از دخالت و حمایت استکبار از جریان ریگی در فیلم می بینیم اما انگیزه ی نیروی امنیتی ما تنها و تنها حفظ خاک و امنیت است تا حضور فعال در یک جنگ تمام عیار با دنیای سلطه.
سینما وبلاگ نیست
هرکسی به ویژه اگر هنرمند باشد حق دارد حرفش را بزند. قصه بگوید، شعر بسراید، فیلم بسازد. اما وقتی به جشنواره ارائه می دهد باید بتواند تمام و کمال از آن دفاع کند. «ابربارانش گرفته»، ساخته مجید برزگر یک فیلم شخصی است. آدمی را روایت می کند که نماینده جامعه نیست. قصه ای را ترسیم می کند که فوق العاده شخصی و انتزاعی است. یک پرستارخیلی خیلی مثبت که بی منطق خوب است! او سعی می کند به بیماران کمک کند و قواعد علمی را هم گاهی زیرپا می گذارد. اول آنکه تقریبا نیمی از فیلم صرف معرفی شخصیت اصلی فیلم می شود که در نوع خود یک رکورد است! بازی ها شدیدا بد هستند و گاهی شکل نمایشنامه خوانی به خود می گیرند. تقریبا ۵ یا ۶ مرتبه میز غذا را می بینیم که افراد دورش نشسته اند و حرف می زنند. دیالوگ ها شدیدا تکراری و کلیشه ای است. این فیلم، نهایتا یک فیلم کوتاه ۲۰ دقیقه ای ست که ۹۰ دقیقه کش پیدا کرده.
ادای دین به نقش رسانه در جنگ
باگذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ، ساختن فیلم جنگی ظرافت خاصی پیدا کرده و نوع نگاه به آن واقعه اهمیت چندان یافته است. به ویژه که بتوان ربطی با روزگار امروز برایش یافت. سوژه ی آبادان ۱۱۶۰، ساخته مهرداد خوشبخت بسیار عالی و حساب شده است. داستان درباره فعالیت رادیو نفت ملی ایران است که برای آبادانی ها و اهالی خوزستان پخش می شد و در اوایل جنگ خود را زیر توپ و آتش بعثی ها حفظ کرد. اولا بکر بودن این برش از تاریخ جنگ و پرداختن به آن ارزشمند است. دوم آنکه نسبت معناداری با روزگار امروزمان دارد. اهمیت رسانه در جنگ نرم و سابقه آن در جنگ سخت. آبادان ۱۱۶۰ ادای احترامی هرچند دیر به شهدای رسانه و فعالیت های اینچنینی در جنگ است. سازمان رسانه ای اوج به عنوان تهیه کننده کار روی نقطه حساس و مهمی دست گذاشته و باید آن را ستود. البته کاش بازیگران بهتری در کار حضور می یافتند و گویش ها بهتر ادا می شد. نکات ساختاری در فیلم وجود دارد اما صحنه های جنگی پایان فیلم، بخشی از ضعف ها را پوشانده است.
نظر شما